• وبلاگ : مادر من
  • يادداشت : خاطره...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 97 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5    >>    >
     
    متاسفم واقعا متاسفم.اميدوارم توكل به خدا رو هيچوقت از دست ندي
    سلام عزيز
    اپ هستم و منتظر حضور سبزتان
    منتظر يادداشتهاي جديد من باشيد
    اين پسر بد هميشه از ديدن پيغام شما خوشحال ميشه
    تا هاي بعدي باي

    سلام

    خسته نباشي

    قسمتي از وبلاك رو مورد مطالعه قرار دادم

    بفيه ان رو مي گزارم واسه يه وقت ديگه

    موفق باش

    salam parisa khobi azizam manam khaili dardo del daram vali hich vagt nemidunam mamanam c he toori rafte va tanham gozashte inoo midunam ke khaili tanham va az in tanhaii aziayat mikeham inam yadet bashe ke hich vagt namondi ke harfamo gosh bedi
    اين يه نظر ديگه كه نظرات بشه 80 تا
    سلام پريسا جون...تو هم زيبا مينويسي ..واسه توصيف همچين لحظه هايي نياز به قلم رون وذهن باز نيست نياز به دلي هست كه مزه اونو چشيده باشه ويه چشمي كه نظاره گر باشه وبه خاطرش باروني باشه...زيبا بود اما دلسوز...ايشاالله اخرين غمتون باشه عزيز ..شاد باشيد
    سلام عزيز
    اپ هستم
    منتظر حظور سبز شما
    منتظر يادداشتهاي جديد من باشيد
    اين پسر بد هميشه از ديدن پيغام شما خوشحال ميشه
    تا هاي بعدي باي
    + غريبه 
    دوست ندارم جلو برم
    هر قدمي كه به جلو برميدارم
    سينه ام سنگين تر ميشود و صورتم خيس تر
    به آرامي گام برميدارم
    به جلو نگاه مي كنم
    او خوابيده است
    آرام و بي صدا
    به گذشته برميگردم
    زماني كه مرا در آغوش داشت و با هم
    به گردش مي رفتيم
    به مدرسه
    مرا به مهماني مي برد
    برايم قصه مي گفت و اوازها مي خواند
    اما اكنون
    او خوابيده است
    خوابيده است براي هميشه
    دوست داشتم مرا هم با خود ميبرد
    اكنون در كنار پيكر بي جان او استاده ام
    قطرات اشك از صورتم سرازير است
    به او نگاه مي كنم
    پارچه سفيدي كه بر روي صورت زيبايش انداخته اند را كنار مي اندازم
    مي خواهم دوباره او را ببينم
    براي آخرين بار
    و با او وداع كنم
    صورتم را بر صورتش مي گذارم
    مي بويمش
    براي آخرين بار
    حاضرم تمام دنيا رو بدهم تا يكبار
    فقط يك بار ديگر
    دست نوازش خودش را برروي سر من بكشد
    ديگر هيچ چيز را نمي فهمم
    ...
    قدم هايم سنگين است
    چند قدم جلوتر
    عزيزم را در دوش گرفته اند و ميبرند
    ميبرند تا بر آرامگاهش نهند
    در منزل ابدي او
    نمي توانم تحمل كنم رفتنش را
    اوكه با من بود و دوستي بود كه مانندي ندارد
    بهترين مشاورم بود
    ...
    سنگي را بر آرامگاهش مي نهند تا نشاني باشد براي آرامگاه بهترين روي زمين
    ديگر طاقت ندارم رفتنش را
    بي او بودن چه سخت است
    خانه تاريك است
    ساكت است
    آرام است
    انگار با رفتنش زندگي را نيز با خود برد
    او زندگي خانه بود
    روح خانه
    بي او خانه روح ندارد
    از اين به بعد با كه سخن بگويم
    غم هايم را به كه گويم
    چه كسي گوش ميدهد سخنانم را
    ...
    بر سر منزل ابديش نشسته ام
    يك سال گذشت
    چه سخت بود يك سال بدون او

    دوباره سلام

    به روزم و منتظر حضور گرمت...

    تا بعد

    سلام سلام

    به به ميبينم كه 2 تا شدين ............

    مباركه

    خيلي باحال شد .

    يا حق

    منتظرتونم

    سلام پريسا خانوم....نمي دونم چي بگم...ولي مطمئن باش كه الان مادرتون يه جاي خوب توي بهشت هستن...و دارن حرفاي شما رو ميشنون....پس هر چي دوست داري باهاش حرف بزن...امروز دلم گرفته بود ...مي خواستم گريه كنم اين خاطره شما رو كه خوندم ديگه داشتم...فعلا يا حق
    بهار دل من اپم فعلا

    بهار دل

    سلام

    پريسا خانم عزيز و صادق خان خوب هستين

    طرف ماهم بياين خوشحال ميشيم

    سلام ببخشيد من اصلا از اين خاطرات تلخ خوشم نماد

    فكر كنم بهتره باشه راجب چيزي ديگه بنويسين با جفتون هستم

    تازه صادق از دستت خيلي ناراحتم اخر لينك منو نگذاشتي .

    حالا پيام شد دوست عزيزت نكشمت اسم من مصطفي نيستش تا بعد يا حق سه روز فرصت داري لينك منو بگذاري و گرنه......

    سلام ببخشيد من اصلا از اين خاطرات تلخ خوشم نماد

    فكر كنم بهتره باشه راجب چيزي ديگه بنويسين با جفتون هستم

    تازه صادق از دستت خيلي ناراحتم اخر لينك منو نگذاشتي .

    حالا پيام شد دوست عزيزت نكشمت اسم من مصطفي نيستش تا بعد يا حق سه روز فرصت داري لينك منو بگذاري و گرنه......

     <      1   2   3   4   5    >>    >