• وبلاگ : مادر من
  • يادداشت : حرف هاي دل شيشه اي خواهرم.
  • نظرات : 2 خصوصي ، 92 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + nini 

    مرگ پايان كبوتر نيست.....

    سلام... ذهنم خالي از كلمات شده .. واژه ها ياري نمي كنن ... نه سهراب به كمكم مياد نه فروغ... نمي دونم اين بهاري كه داره مياد چندمين بهاره براي شما كه خالي از وجود مادر ... نمي دونم من و امسال من كي ميخوايم قدر حضور مادر رو بدونيم ... نمي دونم دنيا چرا دنيا اين قدر پوچ و بي خود ..... نمي دونم چرا آدما نمي خوان بفهمم كه آخه بابا شايد تا 1 ساعت شايدم 1 دقيقه ي ديگه نباشن تا بلكه رهاكنن اين همه نامهربوني و .... نمي دونم نمي دونم نمي دونم .............. فقط مي دونم من و امسال من فقط و فقط مي دونيم شما غم بزرگي داريد هرگز نه مي فهميمش و نه خواهيم فهميد از چه رنگ و جنسي مگه ،مگه اينكه ..... ............ دارم خفه مي شم .. آخه ني ني ها طاقتشون خيلي كمه ... چرا اينجا مشكيه؟؟؟ چرا مادر قرمزه ؟؟؟؟ چرا صورتي نه يا آبي ؟؟؟؟؟ مي دونم كه هميشه براي غم مشكي بوده كه حرف اول و زده اما آخه روح بزرگ و خدايي مادرا آبي آسمونيه قلبشون سفيده مهر و محبتشون رنگين كمونيه دعاهاشون سبزه ..... ني ني و ببخشيد كه فوضولي مي كنه فقط نظرشو مي ده همين .. جسارتشو ببخشيد.... وبلاگ خوشگلي كاش زودتر سر مي زدم به اينجا ... ني ني دلش مي خواد يكم روي رنگش فكر كنين البته مي دونم و مطمعنم شما دوتا (صادق و پريسا) بهتر مي دونين چي و چه رنگي مي خواين ... اصلاً‏ شايد رنگ اين غم وحشتناك مشكي يا قرمزه ... شايد من دارم اشتباه مي كنم .. شايد شما با انتخاب اين رنگا ميخواين به ما بفهمونين كه چه تلخ نبودن مادر تا بلكه قدر بدونيم... اما ايمان دارم كه مادر قرمز نيست هرگز هرگز هرگز ..... ديگه الان اگه بيشتر اين اينجا بمونم حتماً‏ دق مي كنم كاش بغضم منفجر بشه چون مي ترسم خفم كنه و خورشيد فردا رو نبينم .. بازم بخاطر فوضوليي كه كردم عرض مي خوام حتماً‏ ميام اينجا دوباره، جاي مقدسي براي دلتنگيام پيدا كردم ....................................