مرسي كه سر زدي...........
دوستاي عزيزم وبلاگ شما بزرگترين درس رو تو زندگي به من داد....
آري هر روز ميلم وبلاگ شما رو ميبينم و مطلبتونو مي خونم....من دلم از اين روزگار خيلي پره....خيلي....
بار اولي كه وبلاگتونو ديدم......و مطلبو كه خوندم كلي اشك ريختم....واسه بدبختي خودم....كه مني كه سايه ي مادر رو سرمه ولي قدرشو نمي دونم.....برا خودم متاسفم
چه سختي هايي كه اون واسم نكشيد.....موقعي كه تو خونه مريض بودم واسه چند ماه و اون شب و روزشو رو سرم بود و من .......
امان از اين روزگار....
مرگ سخت نيست....
جدا شدن ... رفتن .....تنها گذاشتن سخته....اونم واسه ما....
آره اون رفت ....منو تنها گذاشت...آره اون رفت ....منو تنها گذاشت...
جاي خاليشو حس مي كنم
روي ديوار تو قاب عكس حضورشو احساس مي كنم....
اينو بدون عزيزم هميشه من به يادتم...