سلام دوستاي عزيزم....خيلي وقته به شما سر نزدم ...شرمندتونم...شايد...مطمئنم كه منو نميشناسيد....دلم ميخواد بيشتر با شما ها آشنا شم
بيش از اون چيزي كه فكرشو بكنين من به وب شما علاقه مند شدم..
شما درس بزرگي تو زندگي با مطالبتون به من دادين...
از شما ممنونم....
اينو بدونيد كه من هر وقت آپ شدم به ديدن شما اومدم ولي نظري ندادم...راستش شرمندم همين كه ميخونم و نظزي ندادم مطن قبلي رو بارها خوندم بارها بارها باهاش گريه كردم براي خودم براي عزيزترينم كه اونم مادرشو از دست داد اما فرصتي واسه خداحافظي نداشت...
تصوير زيادي تو ذهنش نداره ..جز موقعي كه خاكش كردن...
دلم واسش مي سوزه اونم تنهاس با يه قاب عكس رو ديوار زندگيشو سر ميكنه...
واسه اون و شما دعا ميكنم از خدا مي خوام يه صبر عظيم به شما ها بده...
دلم ميخواد هميشه به شما سر بزنم اما نميتونم ...مشكلات اجازه نميدن
آره من 18 سالمه اما رو دوشم كوله باري از غمه..غمي كه خدا خودش ميدونه از چيه...؟
------------------------------
به ديدار شما ها باز هم ميام
اين ايدي منه اگه خواستين و موافق هستين كه با هم آشنا شيم
z_amon_a